به گزارش مشرق، ارتش جمهوری اسلامی ایران و یگانهای مختلف آن همواره از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مدافع و پشتیبان مردم و انقلاب اسلامی بودند و این حمایت از نخستین روزهای انقلاب در سراسر کشورمان تجلی داشت.
هوانیروز ارتش به عنوان یگان پشتیبانی از نیروهای زمینی که از سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ارتش به عنوان بزرگ ترین یگان هوانیروز در غرب آسیا تشکیل شده بود یکی از نیروهایی بود که در بسیاری از صحنههای مهم انقلاب نقش موثری ایفا کرد؛ یکی از این صحنهها ایثار و رشادتهای خلبانان شجاع هوانیروز در مبارزه با ضد انقلاب و گروهکهای تروریستی تجزیه طلب نمود داشت.
نقش امام خمینی (ره) در حفظ ارتش چه بود؟
انقلاب اسلامی که در بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید، توطئههای بدخواهان مردم و انقلاب آغاز شد. سازمان ارتش مناسب نبود و از هم پاشیده شده بود. در همان روزها شایعه شد که ممکن است دیگر حقوقی داده نشود. وضعیت نظم و انضباط نیز خوب نبود حتی به برخی از افسران ارشد ارتش هم اجازه ورود به پادگانها داده نمیشد. این موقع بود که امام خمینی (ره) که از اهمیت وجود ارتش و فعالیت آن در حفظ کشور آگاه بودند پس از مشورت با مشاوران خود از جمله آیت الله خامنهای (مدظله العالی) و مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی محکم و استوار به این تصمیم رسیدند که ارتش باید باقی بماند.
حضرت امام راحل در روز ۲۸ فروردین سال ۱۳۵۸ فرمانی صادر کردند که این فرمان در روزنامههای آن زمان چاپ شد و بزرگ نوشته بود که امام فرمودند «۲۹ فروردین روز ارتش اسلامی است. مردم! برادران! از سربازان خود حمایت کنید». امام خمینی (ره) دستور دادند که ارتش به وظایف خود عمل کرده و با ساز و برگ خود در شهرها رژه بروند. پس از آن بود که شعار «ارتش فدای ملت، ملت فدای ارتش» در سطح کشور طنین انداز شد. روز بعد پادگانها هر چند که استعداد قبلی را نداشتند، اما با آن استعدادی که داشتند رژه رفتند. حضرت امام خمینی (ره) با این فرمان، بزرگ ترین حرکت را انجام دادند و ارتش هم با ایثار، ایستادگی و فداکاری، تا همین امروز در حال حفظ دستاوردهای انقلاب و با ولایتمداری کامل، است.
در این اوضاع که دشمنان از توطئه خود در انحلال ارتش ناامید شده بودند، تلاش کردند تا با ایجاد و تحریک گروهکهای ضد انقلاب و تروریستی جدایی طلب علاوه بر ایجاد آشوب در کشورمان بخش هایی مانند کردستان، خوزستان، گنبد و آذربایجان را از کشورمان جدا کنند. اینجا بود که ارتش وارد میدان شد و با نیروهای زمینی و هوایی خود به جنگ با ضد انقلاب در مناطق ذکر شده رفت. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز به عنوان یک نیروی تازه تاسیس با بسیج مردم به یاری ارتش آمد تا بخشی از باری که روی دوش ارتش بود را بردارد. هوانیروز یکی از یگان هایی بود که با پشتیبانی از یگان های پیاده نیروی زمینی نقش موثری در مبارزه با ضد انقلاب داشت. هوانیروز در این راه شهدایی هم تقدیم انقلاب و کشورمان کرده است که یکی از این شهدا به شهید ایستاده هوانیروز معروف شده است.
شهید ایستاده هوانیروز ارتش کیست؟
شهید محسن درخشان یکی از شهدای هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران است که ۱۵ دی ماه سال ۱۳۳۴ در یک خانواده مذهبی در شهرستان قصر شیرین در استان کرمانشاه به دنیا آمد، او فرزند ارشد خانواده خود بود. چهار ساله بود که به همراه خانواده از شهر مرزی قصرشیرین، به شهر باختران رفت و در وکیل آقا، منزلی اجاره کردند. او پس از اتمام دوران دبستان و دبیرستان، تا سوم متوسطه در هنرستان صنعتی شهر کرمانشاه تحصیل کرد و در رشته ماشین افزار دیپلم فنی گرفت. شهید درخشان پس از اخذ دیپلم به همراه پسر عموی خود مجتبی درخشان به تهران اعزام شد تا وارد هوانیروز شود. او دروس مقدماتی را در تهران گذراند و برای طی تحصیلات تکمیلی به پایگاه شهید وطن پور اصفهان اعزام و در سال ۱۳۵۶ فارغ التحصیل شد.
دوران جوانی محسن با مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی مصادف شده بود و او هم با علاقه به امام خمینی و انقلاب فعالیتهای بسیاری را در این زمینه داشت. وی از اثرگذارترین نیروهای پیرو خط امام در جریان پیروزی انقلاب بود و به گواه خانواده، دوستان و آشنایانش در نشر عقاید و پیام بنیانگذار کبیر انقلاب در دوران حکومت ستمشاهی نقش کلیدی و مهمی را ایفا کرد.
شهید درخشان قبل از انقلاب در اصفهان با آیت الله طاهری تماس مستقیم داشت و در خیلی موارد از ایشان کسب تکلیف میکرد، از جمله ماندن در پادگان. وی شبها اعلامیههای ضد رژیم و اعلامیههای امام خمینی (ره) را تکثیر و پخش میکرد و به خاطر همین فعالیت هایش از طرف ضد اطلاعات پایگاه مورد بازخواست قرار گرفت. وی افراد پادگان را تشویق کرد که با لباس ارتش به صف تظاهر کنندگان ملحق شوند و خود که افسر نگهبان پاسدارخانه بود بدون ترس از دستور فرماندهان که از خارج شدن پرسنل پایگاه جلوگیری میکردند به دل مردم زد.
نقش هوانیروز ارتش در مقابله با ضد انقلاب در کردستان چه بود؟
هوانیروز ارتش همان طور که گفته شد یکی از یگانهای اصلی مقابله کننده با ضد انقلاب در کردستان بود و پیوسته علیه این مزدوران عملیات انجام میداد. شهید درخشان یکی از این خلبانان بود که پس از اخذ گواهینامه خلبانی بالگرد تهاجمی کبرا با درجه ستوان سومی به پایگاه یکم رزمی هوانیروز کرمانشاه اعزام شده بود تا در آن جا خدمت کند. انقلاب اسلامی که پیروز شد، ضد انقلاب قصد داشت تا علیه کشورمان توطئههای گوناگونی همچون تجزیه بخشهایی از سرزمین ایران را اجرایی کند که با پاسخ مردم و ارتش روبرو شد.
شهید درخشان که از همرزمان شهید شیرودی و شهید کشوری بود، چندین بار به مأموریتهای محوله در کردستان رفت تا ضد انقلابیونی که خود را طرفدار خلق کُرد مینامیدند و در حقیقت، هدفی جز نابودی خلق و تجزیه ایران اسلامی نداشتند، سرکوب کند. او به قدری دامنه فعالیت هایش را گسترده کرد که دیگر زندگی و ازدواج را به فراموشی سپرد. همیشه توصیه میکرد: «اگر در این موقعیت حساس که ملت مسلمان ایران با دادن بیش از صد هزار شهید، انقلاب اسلامی را زنده کرده اند، ما آن را مفت از دست بدهیم در برابر خدا مسئول هستیم و من این ننگ را تحمل نخواهم کرد».
شهید محسن درخشان یکی از این شهدا بود که با آغاز فعالیتهای ضد انقلاب، به سرعت و داوطلبانه به سوی دشمن تروریست و ضد انقلاب میتاخت و آنها را تار و مار میکرد. او به همراه همرزمش احمد پیشگاه هادیان با بالگرد کبرا در یکی از پروازهایی که برای شکستن حصر سنندج انجام میدادند تا به بالگردهای ترابری کمک کنند مردم را نجات دهند مورد اصابت قرار گرفت و خلبان پیشگاه هادیان مجبور به فرود اضطراری در اطراف شهر می شود. خلبان هادیان نجات پیدامی کند، اما خلبان درخشان بهوسیله اشرار اسیر میشود.
او را ایستاده تا گردن در خاک فرو میکنند و با مالیدن مایع شیرین به سر و صورت رهایش میکنند. فردا که برای نتیجه شکنجه به سراغش میآیند هنوز اندک رمقی در سر و صورت متلاشی شده از هجوم حشرات در چهرهاش وجود داشته که با گلولهای او را خلاص و در حالیکه ۲۴ سال بیشتر نداشت در تاریخ سوم اردیبهشت سال ۵۹ به شهادت میرسانند.
شهید محسن درخشان در کلام خانواده
خواهر شهید درخشان پیرامون نحوه شهادت برادرش میگوید: محسن وقتی با اشرار درگیر میشود به دلیل تیراندازی ضدانقلاب به سوی هلیکوپترش مجروح شده و در نهایت مجبور به فرود می شود و پس از فرود نیز با آن وضعیت به سمت ضدانقلاب تیراندازی میکند، اما در نهایت کمک خلبان موفق م یشود از مهلکه نجات یابد و محسن نیز توسط تعدادی از اهالی منطقه به بیمارستانی در سنندج منتقل میشود.
یکی از بستگان شهید درخشان نیز در این رابطه گفت: آن زمان من ۱۴ سال داشتم که خبر مفقود الاثر شدن پسرعمویم را شنیدم، همسر دختر عمویم به اتفاق چند تن از نیروهای هوانیروز برای یافتن نشانی از شهید درخشان به کردستان رفته و همه جا را به امید یافتن نشانی از او جست و جو کردند تا اینکه محسن را در یک سیاه چال در گورستانی دسته جمعی در حالی که با سیم خاردار بسته شده بود و بر صورتش عسل مالیده بودند، یافتند. ضدانقلاب کوردل پس از اینکه محسن برای درمان جراحتش به بیمارستان انتقال یافته بود به بیمارستان یورش برده و پرستار بخش را به شهادت رساندند و محسن را با خود بردند و روزها او را شکنجه و آزار کردند و در نهایت به صورتش عسل مالیده و در کمال مظلومیت شهید کردند.